اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند کارام جان و اُنس دل ونوردیده اند

اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند کارام جان و اُنس دل ونوردیده اند

اینان مگر ز رحمت محض آفریده اند
کارام جان و اُنس دل ونوردیده اند
لطف آیتی است در حق اینان و،کبروناز
پیراهنی که بر قد ایشان بریده اند
آید هنوزشان زلب لعل، بوی شیر
شیرین لبان نه شیر که شکرمزیده اند
پنداری آهوان تتارند مشک ریز
لیکن به زیر سایۀ طوبی چریده اند
رضوان مگر سراچۀفردوس بر گشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیده اند
عذر است هندوی بت سنگین پرست را
بیچارگان مگر بت سیمین ندیده اند
این لطف بین که بر گِل آدم سرشته اند

وین روح بین که در تن آدم دمیده اند

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

با شعرا

آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست

غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست

ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی