مراپرسی که چونی،چونم ای دوست

مراپرسی که چونی،چونم ای دوست

مراپرسی که چونی،چونم ای دوست 
جگر پردرد و دل پرخونم ای دوست 
حدیثِ عاشقی برمن رها کن 
تو لیلی شو، که من مجنونم ای دوست 
به فریادم زتو هر روز، فریاد 
از این فریادِ روزافزونم ای دوست 
شنیدم عاشقان را می نوازی 
مگرمن زآن میان بیرونم ای دوست؟ 
نگفتی گر بیفتی گیرمت دست؟ 
ازاین افتاده تر کاکنونم ای دوست؟! 
غزل های "نظامی" بر تو خوانم 

نگیرد در تو هیچ افسونم ای دوست

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

با شعرا

آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست

غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست

ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی