نواز ای مطرب جام در شب هجران نوایی خوش
رسان از عالم قدسم به گوش دل ندایی خوش
شــبــابـا مـطـرب بـزم الـهـی مرغ بـرگـو
بزن بر یاد آن یکتا نگار ما دو تایی خوش
بزن مطرب نوایی خوش بیاد یار و دیدارش
که غیر از ذکر حق ناید بگوش ما ندایی خوش
بیا تا زین چمن ای بلبل جان پر زنیم اکنون
که ندهد نو گل باغ جهان بوی وفایی خوش
من و اندیشه وصل تو ای قدسی حبیب من
خیالی خوش بود یا اتفاقی یا قضایی خوش
مجوی از عقل آسایش بخواه از عشق آرامش
که از عشق است بر دلها غم و درد و بلایی خوش
غریب و بی کس و بی مونس و یارم در این عالم
به زندانم به یاد دلبر دیر آشنایی خوش
الهی غافل از یار و دیار خود شو یکدم
ز دل یکباره بگسل تا بیابی دلربایی خوش
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.