زندگانیم و زمین زندان ماست

زندگانیم و زمین زندان ماست

زندگانیم و زمین زندان ماست
زندگانی درد بی درمان ماست
راندگانیم از بهشت جاودان
وین زمین زندان جاویدان ماست
گندم آدم چه باما کرده است
کآسیای چرخ سرگردان ماست
جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر
باز لفظ زندگان عنوان ماست
جمع آب و آتشیم و خاک و باد  
 این بنای خانه ی ویران ماست
نور را مانی ، که اندر لانه ها      
روز باران هر نم طوفان ماست
احتیاج این کاسه دریوزگی           
کوزه آب و تغار و نان ماست
آبروی مابه صددر ریخته است       
لقمه نانی که در انبان ماست
جز به اشک توبه نتوان پاک کرد   
لکه ننگی که بر دامان ماست
میزبان را نیز با خود می برد    
مهلت عمری که خد مهمان ماست

شهریار

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

با شعرا

آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست

غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست

ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی