دشنام لیلی

دشنام لیلی

گفت مجنون گر همه روی زمین

هر زمان بر من کنندی آفرین

من نخواهم آفرین هیچ کس

مدح من دشنام لیلی باد و بس

خوشتراز صد مدح یک دشنام او

بهتر از ملک دو عالم نام او

مذهب خود با توگفتم ای عزیز

گر بود خواری چه خواهد بود نیز

گفت برق عزت آید آشکار

پس برآرد از همه جانها دمار

چون بسوزد جان به صد زاری چه سود

آنگهی از عزت و خواری چه سود

بازگفتند آن گروه سوخته

جان ما و آتش افروخته

کی شود پروانه از آتش نفور

زانک او را هست در آتش حضور

گرچه ما را دست ندهد وصل یار

سوختن ما را دهد دست، اینت کار

گر رسیدن سوی آن دلخواه نیست

پاک پرسیدن جز اینجا راه نیست

عطار نیشابوری

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

با شعرا

آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست

غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست

ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی