نگارا مردگان از جان چه دانند

نگارا مردگان از جان چه دانند

نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند

بر بیگانگان تا چند باشی

بیا جان قدر تو ایشان چه دانند

بپوشان قد خوبت را از ایشان

که کوران سرو در بستان چه دانند

خرامان جانب میدان خویش آ

مباش آن جا خران میدان چه دانند

بزن چوگان خود را بر در ما

که خامان لطف آن چوگان چه دانند

بهل ویرانه بر جغدان منکر

که جغدان شهر آبادان چه دانند

چه دانند ملک دل را تن پرستان

گدایان طبع سلطانان چه دانند

یکی مشتی از این بی‌دست و بی‌پا

حدیث رستم دستان چه دانند

مولانا

۱ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

با شعرا

آسوده دلان را غم شوریده سران نیست
این طایفه را غصه رنج دگران نیست

راز دل ما پیش کسی باز مگویید
هر بی بصری با خبر از بی خبران نیست

غافل منشینید ز تیمار دل ریش
این شیوه پسندیده صاحبنظران نیست

ای همسفران باری اگر هست ببندید
این خانه اقامتگه ما رهگذران نیست

آخرین مطلب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه
پیوندها
بایگانی