باز گویم غم دل را که تو دلدار منی
در غم و شادی و اندوه و اَلَم یار منی
جز گل روی توام در دو جهان یاری نیست
چهره بگشای به رویم که تو غمخوار منی
چشم بیمار تو ای می زده بیمارم کرد
پای بگذار به چشمم که پرستار منی
محرمی نیست که مرهم بنهد بر دل من
جز تو ای دوست که خود محرم اسرار منی
زاری از غمزه غم زای تو پیش که کنم؟
با که گویم که تو سرچشمه آزار منی؟
برگشا موی خم اندر خم و دست افشان باش
به خدا یار منی، یار منی، یار منی
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.