بس کن این یاوه سرایی بس کن
تا به کی خویش ستایی؟ بس کن
مخلصان لب به سخن وا نکنند
بر کَن این ثوب ریایی، بس کن
تو خطاکاری و حق آگاه است
حلیه گر! زهد نمایی بس کن
حق غنی است، برو پیش غنی
نزد مخلوق گدایی بس کن
هر پرستش که تو کردی شرک است
بی خدا! چند خدایی بس کن
شرک در جان تو منزل دارد
دعوی شرک زدایی بس کن
تویِ شیطان زده و عشق خدا؟
نبری راه به جایی بس کن
سیئات تو به است از حسنات
جان من! شرک فزایی بس کن
خیل شیطان نبود اهل الله
ای قلم! راز گشایی بس کن
«بس کن که در گفتار و نوشتار تو با همه ادعاهای پوچ بویی از حق نیست پس این قلم را که در دست ابلیس است عفو کن و راه خود پیش گیر ولی از احمت خداوند تعالی مأیوس مباش که آن سرحلقه همه خطاهاست.» و السلام روح الله الموسوی الخمینی. بهمن 1365.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.